adventurously
adventurously - ماجراجویانه
adverb - قید
UK :
US :
او خانه خود را در رم باز کرد و به طور ماجراجویانه در شمال آفریقا سفر کرد.
همه ما باید سعی کنیم ماجراجویانه تر غذا بخوریم.
واکر به طور ماجراجویانه بازیگرانی را انتخاب کرده است که در غیر این صورت ممکن بود هرگز با هم بازی نکنند.
venturously
جسورانه
venturesomely
با جسارت
daringly
قهرمانانه
boldly
دلیرانه
audaciously
شجاعانه
gutsily
به طرز ماجراجویی
heroically
به طرز وحشتناکی
bravely
عصبی
courageously
بدون ترس
adventuresomely
با بی قراری
intrepidly
به سختی
nervily
بی وقفه
fearlessly
به طور مبتکرانه
dashingly
بی پروا
hardily
خوش شانسی
dauntlessly
احمقانه
enterprisingly
عجولانه
valiantly
به طور موقت
recklessly
با وقار
valorously
با روحیه
pluckily
بازیگوش
foolhardily
با دوام
undauntedly
rashly
gallantly
temerariously
spunkily
spiritedly
brashly
gamely
doughtily
unadventurously
بدون ماجراجویی
cautiously
بااحتیاط، محتاطانه
با دقت
charily
خیرخواهانه
circumspectly
با احتیاط
hesitantly
با تردید
prudently
بدون خطر
safely
آزمایشی
tentatively
ترسو
timidly
به طرز وحشتناکی
timorously
با ترس
warily
فروتنانه
cowardlily
عصبی
fearfully
شیطون
meekly
ضعیف
nervously
با مراقبت
shily
به طرز مشکوکی
weakly
با هوشیاری
guardedly
با ناراحتی
heedfully
با اکراه
suspiciously
به طرز ماهرانه ای
alertly
با ملاحظه
uneasily
آگاهانه
reluctantly
احتیاط
vigilantly
watchfully
cannily
attentively
observantly
mindfully
discreetly