alternated
alternated - متناوب
N/A - N/A
UK :
US :
ماضی ساده و ماضی از متناوب
به طور مکرر یکی پس از دیگری اتفاق بیفتد یا وجود داشته باشد
برای اینکه چیزی به طور مکرر یکی پس از دیگری اتفاق بیفتد یا وجود داشته باشد
staggered
مبهوت
zigzagged
زیگزاگ
spaced out
فاصله از
گسترش یافتن انتشار یافتن
nonuniform
غیر یکنواخت
erratic
دمدمی مزاج
inconstant
ناپایدار
inconsistent
ناسازگار
intermittent
متناوب
random
تصادفی
varying
متفاوت است
uneven
ناهموار. ناجور
discontinuous
ناپیوسته
unsystematic
غیر سیستماتیک
unmethodical
غیر روشمند
choppy
متلاطم
disconnected
قطع شده
indiscriminate
بی تفاوت
scattershot
پراکنده
irregular
بی رویه
unsteady
ناپایا
unstable
در حال نوسان
fluctuating
فرار
volatile
متغیر
اسپاسم
sporadic
بی قرار
spasmodic
تغییر پذیر
capricious
متزلزل
unsettled
changeable
wavering
ادامه داد
held
برگزار شد
holden
نگهدارنده
kept
نگهداری می شود
persisted
باقی ماند
remained
ماند
stayed
