boobed
base info - اطلاعات اولیه
boobed - سینه زده
N/A - N/A
buːb
UK :
buːb
US :
family - خانواده
google image
synonyms
-
مترادف
blundered
اشتباه گرفته
erred
اشتباه کرد
flubbed
رقیق شده
fumbled
سرگردان شد
fluffed
پف کرده
stumbled
تصادف کرد
tripped
زمین خورد
slipped up
لیز خورد
screwed up
خراب شده
fouled up
خراب شد
messed up
به هم ریخته
goofed up
مسخره شده
loused up
لوس شده
اشتباه
اشتباه فهمیدم
اشتباه گرفت
goofed
مسخره
bungled
خراب
botched
اشتباه محاسبه شده
miscalculated
خفه شده
muffed
پای خود را در آن بگذار
بوو بو کرد
made a boo-boo
اشتباه قضاوت کرد
tripped up
قصابی شده
misjudged
متلاشی شد
butchered
درهم ریخته
bumbled
قلع و قمع
mangled
فریب خورده
bobbled
foozled
boggled
antonyms
-
متضاد
