bottle-feed

base info - اطلاعات اولیه

bottle-feed - خوراک بطری

verb - فعل

/ˈbɑːtl fiːd/

UK :

/ˈbɒtl fiːd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bottle-feed] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She bottle-fed both of her babies.


    او به هر دو نوزادش با شیشه شیر داد.

synonyms - مترادف

  • خوراک

  • suckle


    شیر دادن


  • پرستار

  • breastfeed


    پرورش دادن

  • nurture


    تغذیه کند

  • breast-feed


    مکیدن به

  • nourish


    دایه

  • give suck to


    لاکتات

  • wet-nurse


    شیر بده

  • lactate


    مکیدن


  • تغذیه کردن

  • give suck


  • boobfeed


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

preferring

لغت پیشنهادی

baseband chip

لغت پیشنهادی

aerator