dashed

base info - اطلاعات اولیه

dashed - نقطه چین

adjective - صفت

/dæʃt/

UK :

/dæʃt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dashed] در گوگل
description - توضیح

  • فوق العاده

example - مثال
  • The dashed lines show the expected values for each population.


    خطوط نقطه چین مقادیر مورد انتظار برای هر جمعیت را نشان می دهد.

  • Dashed decent of you old boy!


    حیف از تو، پسر پیر!

synonyms - مترادف

  • شکسته شده

  • ruined


    خراب

  • finished


    تمام شده

  • destroyed


    نابود


  • مرده

  • done


    انجام شده

  • doomed


    محکوم به فنا


  • گمشده

  • kaput


    کاپوت

  • done for


    انجام شده برای

  • defeated


    شکست داد

  • sunk


    غرق شد

  • in flames


    در شعله های آتش


  • مرده در آب

  • kaputt


    روی صخره ها

  • on the rocks


    در مشکل


  • همه شسته شده

  • all washed up


    بدون پارو از نهر بالا بروید

  • up the creek without a paddle


    متلاشی شد

  • shattered


    ویران شده

  • wrecked


    ویران

  • devastated


    خرد شده

  • crushed


    بر فراز


  • نان تست

  • toast


    در پارگی

  • in tatters


    پایین برای شمارش


  • پاره پاره

  • in pieces


    پایین زهکشی

  • down the drain


    در خاکستر

  • in ashes


    محو شده

  • wiped out


antonyms - متضاد
  • held one's ground


    زمین خود را نگه داشت

  • held fast


    محکم نگه داشت

  • held out


    برگزار شد

  • hung around


    آویزان شد

  • not budged


    تکان نخورده

  • stood one's ground


    روی زمین ایستاد

  • stuck around


    در محلی ماندن

  • hung about


    پرسه زدن

  • loitered


    دست نگه داشت

  • stayed pat


    منتظر ماند

  • waited


    استقامت کرد

  • persevered


    ادامه داد

  • persisted


لغت پیشنهادی

booze-up

لغت پیشنهادی

accretive

لغت پیشنهادی

adventures