dashed
dashed - نقطه چین
adjective - صفت
UK :
US :
فوق العاده
شکسته شده
ruined
خراب
finished
تمام شده
destroyed
نابود
مرده
done
انجام شده
doomed
محکوم به فنا
گمشده
kaput
کاپوت
done for
انجام شده برای
defeated
شکست داد
sunk
غرق شد
in flames
در شعله های آتش
مرده در آب
kaputt
روی صخره ها
در مشکل
همه شسته شده
بدون پارو از نهر بالا بروید
متلاشی شد
shattered
ویران شده
wrecked
ویران
devastated
خرد شده
crushed
بر فراز
نان تست
toast
در پارگی
in tatters
پایین برای شمارش
پاره پاره
in pieces
پایین زهکشی
در خاکستر
in ashes
محو شده
wiped out
held one's ground
زمین خود را نگه داشت
held fast
محکم نگه داشت
held out
برگزار شد
hung around
آویزان شد
not budged
تکان نخورده
stood one's ground
روی زمین ایستاد
stuck around
در محلی ماندن
hung about
پرسه زدن
loitered
دست نگه داشت
stayed pat
منتظر ماند
waited
استقامت کرد
persevered
ادامه داد
persisted