agreeably
agreeably - موافق
adverb - قید
UK :
US :
یک روز نسبتا گرم
آنها کاملاً از کیفیت غذا شگفت زده شدند.
آنها در حالی که منتظر بودند با هم صحبت کردند.
ما کاملاً از قیمت شگفت زده شدیم.
روز بعد از شب خنک به طور قابل قبولی گرم بود.
آنها از اینکه دیدند او بالاخره آمده است کاملاً متعجب شدند.
pleasantly
خوشایند
delightfully
لذت بخش
pleasingly
جذاب
charmingly
به خوبی
nicely
عالی
splendidly
دلپذیر
pleasurably
با خوشحالی
delectably
واکشی
felicitously
برنده
fetchingly
خوب
winningly
شیرین
شنا کردن
enjoyably
مسحور کننده
sweetly
خوشمزه
swimmingly
مطلوب انگلستان
enchantingly
مطلوب ایالات متحده
deliciously
خوش طعم
gratifyingly
خوش آمدید
favourablyUK
رضایت بخش
favorablyUS
با شکوه
palatably
رویایی
welcomely
زیبا
به طرز شگفت انگیزی
satisfyingly
دلسوزانه
gloriously
dreamily
prettily
wonderfully
happily
sympathetically
cheerfully
بد
disagreeably
به طور ناسازگاری
بیمار
unpleasantly
ناخوشایند
dissenting
مخالف
unwillingly
ناخواسته
inadequately
به طور ناکافی
unsatisfactorily
نامطلوب
deficiently
به طور ناقص
unacceptably
غیر قابل قبول
poorly
ضعیف
insufficiently
به اندازه کافی
unfavorablyUS
به طور نامطلوب ایالات متحده
unsuccessfully
ناموفق
unfavourablyUK
به طور نامطلوب انگلستان
intolerably
غیر قابل تحمل
wrongly
به اشتباه
unsuitably
نامناسب
imperfectly
نادرست
incorrectly
متاسفانه
بی اثر
ineffectively
منفی
adversely
غیر دوستانه
unfriendly
بدجور
feebly
به طور نامناسب
blunderingly
ناتوان
shoddily
سهل انگاری
ineptly
incompetently
erroneously
negligently
