autocratically
autocratically - خودکامه
adverb - قید
UK :
US :
استبدادی حکومت کند
کارکنان شاکی بودند که او مستبدانه رفتار می کند.
پیام های نماینده همیشه مستبدانه و آزاردهنده بیان می شود.
او کسب و کار خود را مستبدانه اداره می کرد.
arrogantly
متکبرانه
despotically
مستبدانه
dictatorially
دیکتاتوری
egotistically
خودخواهانه
haughtily
با غرور
high-handedly
با دست بالا
unilaterally
به صورت یک طرفه
willfully
به عمد
tyrannically
ظالمانه
imperiously
شاهانه
overbearingly
سرسختانه
domineeringly
سلطه جویانه
bossily
رئیسانه
peremptorily
به طور قطعی
overweeningly
بیش از حد
authoritatively
مقتدرانه
authoritarianly
به صورت مجردی
magisterially
استادانه
egoistically
دستوری
masterfully
برتر
commandingly
با فشار
superiorly
با شکوه
tyrannously
با افتخار
pushily
قاطعانه
pompously
به طور رسمی
proudly
به طرز فحاشی
oppressively
pridefully
assertively
officiously
snobbishly
democratically
به صورت دموکراتیک
limitedly
به طور محدود
liberally
آزادانه
popularly
مردمی
representatively
نماینده
autonomously
بصورت خودگردان
parliamentarily
به صورت پارلمانی
