balderdash

base info - اطلاعات اولیه

balderdash - بالدرداش

noun - اسم

/ˈbɔːldərdæʃ/

UK :

/ˈbɔːldədæʃ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [balderdash] در گوگل
description - توضیح
  • talk or writing that is silly nonsense


    صحبت یا نوشتن که مزخرف احمقانه است


  • چیزی که احمقانه است یا درست نیست

  • Too bad the yarn is interwoven with illogic, inconsistency and outright balderdash.


    حیف که نخ با غیرمنطقی، ناهماهنگی و کچلی آشکار در هم آمیخته است.

example - مثال
  • Balderdash! he spluttered indignantly.


    بالدرداش! او با عصبانیت پرید.

synonyms - مترادف
  • gibberish


    بیهودگی

  • hogwash


    گراز شویی

  • nonsense


    مزخرف

  • baloney


    بالنی

  • drivel


    راندن

  • garbage


    زباله

  • malarkey


    مالارکی

  • poppycock


    خروس خشخاش

  • blather


    ناله

  • claptrap


    کف گیر

  • codswallop


    کادولاپ

  • crock


    خمره

  • dribble


    دریبل زدن

  • phooey


    خییییلی

  • piffle


    پفک

  • twaddle


    غوغا کردن

  • wack


    وایک

  • babble


    غرغر کردن

  • blathers


    ناله می کنند

  • boloney


    بولونی

  • bulldust


    گرد و غبار

  • bunk


    تختخواب

  • bunkum


    بوکوم

  • fiddlesticks


    چوب کمانچه

  • folly


    حماقت

  • hokum


    هوکم

  • hooey


    هوی

  • humbug


    فروتن

  • prattle


    حرف زدن

  • rubbish


    توش

  • tosh


antonyms - متضاد

  • احساس، مفهوم


  • حقیقت

  • possessions


    اموال


  • خرد


  • جدیت

  • seriousness


    ویژگی


  • واقعیت


  • قضاوت انگلستان

  • judgementUK


    قضاوت ایالات متحده

  • judgmentUS


    دارایی های

  • assets


    حساسیت

  • sensibility


    متفکر بودن

  • thoughtfulness


    هوش


  • سکوت


  • حقایق

  • facts


    واقعی بودن

  • veridicality


    ساختمان

  • verity


    توسعه


  • رشد


  • دلیل


  • درك كردن


  • وضوح


  • قابل فهم بودن

  • clarity


    حس مشترک

  • intelligibility



لغت پیشنهادی

trusty

لغت پیشنهادی

softened

لغت پیشنهادی

beekeeping