bisected

base info - اطلاعات اولیه

bisected - دو نیم شده

N/A - N/A

baɪˈsekt

UK :

baɪˈsekt

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bisected] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The new road will bisect the town.


    جاده جدید شهر را به دو نیم خواهد کرد.

synonyms - مترادف
  • crossed


    عبور کرد

  • intersected


    متقاطع شده است

  • cleaved


    شکافته شد

  • halved


    نصف شد

  • bifurcated


    دو شاخه شده

  • cut


    برش

  • separated


    جدا از هم


  • شکاف


  • نصف کنید


  • برش به دو

  • dichotomized


    دوقطبی شده

  • dimidiated


    کمرنگ شده

  • dissected


    تشریح شد

  • divaricated


    تقسیم شده

  • divided


    تقسیم به دو

  • divided in two


    دوشاخه شده

  • forked


    فرسوده شده

  • furcated


    نیم بریده شده

  • hemisected


    جدا شد

  • parted


    قطع شده است

  • severed


    برش دهید


  • وسط تقسیم شود


  • منشعب شد

  • branched off


    دو نیم شد


  • شکسته در دو

  • broke in two


    به دو قسمت جدا شد


  • متقاطع

  • separated into two


    متقاطع شده

  • crosscut


    بحث شد

  • crisscrossed


  • decussated


antonyms - متضاد

  • کل


  • پر شده


  • سالم

  • intact


    جمع


  • به طور کلی


  • ناشکسته

  • unbroken


    بریده نشده

  • uncut


    تقسیم نشده

  • undivided


    دست نخورده

  • unspoiled


  • unspoilt


لغت پیشنهادی

darkness

لغت پیشنهادی

revels

لغت پیشنهادی

pile