brawling
brawling - دعوا کردن
N/A - N/A
UK :
US :
دعوا کردن
grappling
دست و پنجه نرم کردن
scrapping
قراضه کردن
battling
مبارزه کردن
wrestling
کشتی
scuffling
درگیری
clashing
در حال مبارزه
struggling
stoushing
tussling
خشن خانه سازی
wrangling
چرخاندن
scrimmaging
کوبیدن
skirmishing
غریدن
stoushing
کاترواولینگ
roughhousing
تبادل ضربات
swedging
به ضربات می رسد
bucking
داشتن یک تنظیم
rumbling
داشتن گرد و غبار
caterwauling
داشتن یک مشت زدن
exchanging blows
رفتن به بند انگشت
coming to blows
مثل گربه های کیلکنی می جنگند
having a set-to
دعوای زشت
having a dust-up
رفتن به آن چکش و انبر
having a punch-up
مبارزه با
going the knuckle
مبارزه
متخاصم
fighting nastily
combating
combatting
sparring
contending
peaceable
صلح آمیز
agreeable
قابل قبول
amiable
دوست داشتنی
compliant
سازگار
diplomatic
دیپلماتیک
nonviolent
غیر خشونت آمیز
unwarlike
بی جنگ
gentle
ملایم
peaceful
ساکت
صمیمی
cordial
غیر توهین آمیز
inoffensive
نوع
بی مبارزه
uncombative
دوستانه
دلپذیر
genial
خفیف
mild
غیر تهاجمی
nonaggressive
صلح طلب
pacifistic
آشتی جویانه
affable
خوب
amicable
آرام
conciliatory
حکومت کردن
از خود راضی
restful
کبوتر
ruly
منظم
calm
meek
serene
complacent
dovish
orderly