contour
contour - کانتور
noun - اسم
UK :
US :
شکل لبه های بیرونی چیزی مانند یک منطقه از زمین یا بدن کسی
خطی بر روی نقشه که نقاطی را نشان می دهد که ارتفاع آنها از سطح دریا برابر است
the shape of a mass of land or other object especially its curved surface or the curved shape formed by its outer edge
شکل یک توده زمین یا جسم دیگر، به ویژه سطح منحنی آن یا شکل منحنی شکل گرفته توسط لبه بیرونی آن
a line on a map that joins points of equal height or depth in a way that shows high and low areas of land
خطی روی نقشه که نقاط با ارتفاع یا عمق مساوی را به هم می پیوندد، به گونه ای که مناطق مرتفع و پست زمین را نشان می دهد.
برای تغییر شکل یک سطح، برخی از قسمت ها را بلندتر و برخی قسمت ها را پایین تر می کند
to closely follow or fit around the curved surface or shape of something or to make something do this
از نزدیک دنبال کردن یا قرار گرفتن در اطراف سطح منحنی یا شکل چیزی، یا کاری کردن چیزی برای انجام این کار
to use make-up to create darker and lighter areas on your face that give the effect of changing or emphasizing its shape
استفاده از لوازم آرایشی برای ایجاد نواحی تیره و روشنتر روی صورت، که باعث تغییر یا تأکید بر شکل آن میشود.
برای قرار دادن خطوطی بر روی نقشه که نقاطی با ارتفاع یا عمق مساوی به یکدیگر متصل می کنند
the shape of a mass of land or other object esp. of its surface or the shape formed by its outer edge
شکل یک توده زمین یا جسم دیگر، به ویژه. سطح آن، یا شکلی که توسط لبه بیرونی آن تشکیل شده است
Science in this sense came to stand as a meta-discourse, framed by the broader contours of the conjuncture.
علم به این معنا بهعنوان یک فراگفتمان مطرح شد، که در چارچوبهای گستردهتر این زمان قرار میگیرد.
Starting from my head she smoothed the linen against my contours, asking for blessings from the protective spirits.
او با شروع از سر من، کتانی را در برابر خطوط من صاف کرد و از ارواح محافظ درخواست کرد.
من از خاک رس استفاده کردم - کف دستم را در خاک رس گذاشتم تا خطوط طبیعی دستم را بدست بیاورم.
Man things were regular and patterned, and cut across the contours of the country and the flow of things.
چیزهای انسانی منظم و طرحدار بودند و خطوط کشور و جریان چیزها را بریده بودند.
Maybe it is these that enable them to feel within their bodies the contours of the earth's magnetic forces.
شاید اینها هستند که آنها را قادر می سازند تا خطوط مغناطیسی زمین را در بدن خود احساس کنند.
صندلی قابل تنظیم است تا متناسب با خطوط پشت شما باشد.
یک معمار برای خانه ای برنامه ریزی کرد که خطوط دامنه تپه را دنبال کند.
He spreads such figures, with great care for the contour which is echoed by supple and delicate inner detail.
او چنین فیگورهایی را پخش می کند، با دقت زیادی برای کانتور که با جزئیات انعطاف پذیر و ظریف درونی منعکس می شود.
نقشه توپوگرافی خطوط سطح زمین را نشان می دهد.
Stripped to the waist, the contours of their musculature were faintly graven with decades-old surgical scars.
خطوط عضلانی آنها که تا کمر برهنه شده بودند، با زخمهای جراحی دهها سال بهطور ضعیف حک شده بود.
حروف خمیده و با خطوط سینه اش آغشته شدند.
جاده از خطوط طبیعی خط ساحلی پیروی می کند.
خطوط صورتش را با انگشتش ردیابی کرد.
نقشه کانتور (= نقشه ای که شامل این خطوط است)
خط ناهموار ساحل
خطوط صورتش را مطالعه کرد.
جدیدترین مجموعه لباس شنا او خطوط بدن انسان را تا حد کمال نشان می دهد.
یک خط کانتور 400 فوتی
این نقشه دارای خطوطی است که در فواصل 250 متری مشخص شده اند.
One option is to contour the bottom of the lake making it deep in the middle and shallow at the edges.
یکی از گزینه ها این است که کف دریاچه را کانتور کنید و آن را در وسط عمیق و در لبه ها کم عمق کنید.
ما از ماسه و خاک باقی مانده از حفاری ها برای کانتور کردن محوطه پیک نیک استفاده کردیم.
در اینجا مسیر به سمت چپ می رود تا دامنه تپه را به سمت دهکده اسکی برگرداند.
کیسه یخ به صورت جامد یخ نمی زند و به راحتی می توان آن را تا قوزک پا و زانو یخ زد.
من یک پایه جدید خریدم تا سعی کنم صورتم را کانتور کنم.
این آموزش آرایش آسان به شما نشان می دهد که چگونه کانتور کنید.
فقدان داده های موجود برای ضخامت رسوب مانع از کانتورینگ نقشه شده است.
خطوط متمایز ساحل فلوریدا
outline
طرح کلی
شکل
فرم
سیلوئت
silhouette
مشخصات
خطوط
lines
ترسیم
delineation
خط
فیگوراسیون
figuration
خط خطی
lineament
خط بندی
lineation
منحنی
curve
تسکین
منحنی ها
curves
پیکربندی
configuration
سایه
contours
امکانات
ظاهر
features
برش
قالب
ساختار
روش
conformation
شباهت
پرتره
likeness
moldUK
هندسه
mouldUK
moldUS
geometry
مدل
moldUS
تصویر
