adumbration

base info - اطلاعات اولیه

adumbration - تمجید

N/A - N/A

ˌæd.əmˈbreɪ.ʃən

UK :

ˌæd.əmˈbreɪ.ʃən

US :

family - خانواده

google image

description - توضیح

the act of giving the main facts and not the details about something or something that gives these main facts

عمل ارائه حقایق اصلی و نه جزئیات در مورد چیزی، یا چیزی که این حقایق اصلی را ارائه می دهد

example - مثال

I admit that my adumbration of yesterday's meeting was scant.

اعتراف می‌کنم که سخنان من از جلسه دیروز کم بود.
The people's budget of 1909 was an early adumbration of the British welfare state.

«بودجه مردمی» سال 1909 تقریبی اولیه از دولت رفاه بریتانیا بود.

synonyms - مترادف

forecast

پیش بینی
foretelling

پیشگویی
sign

امضا کردن
foreshadowing

فال
omen

نشانه
portent

رسالت
prediction

پیش تجسم
presage
prophecy
augury
prefiguration
prefigurement
prognostication

antonyms - متضاد

improvidence

بی خیالی
myopia

myopia
shortsightedness

نزدیک بینی
hindsight

واپس نگری

لغت پیشنهادی

لغت پیشنهادی

لغت پیشنهادی