alleviation

base info - اطلاعات اولیه

alleviation - تخفیف

noun - اسم

/əˌliːviˈeɪʃn/

UK :

/əˌliːviˈeɪʃn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [alleviation] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • the alleviation of poverty


    رفع فقر

  • Alleviation of pain is a critical step in a burn victim’s eventual healing and recovery.


    کاهش درد گامی حیاتی در بهبود و بهبودی نهایی قربانی سوختگی است.

synonyms - مترادف

  • تسکین


  • راحتی

  • easing


    تسهیل

  • abatement


    کاهش

  • mitigation


    آرامش

  • lessening


    سهولت

  • assuagement


    اعتدال


  • حق ارتفاق


  • سست شدن

  • moderation


    روشن شدن

  • diminution


    درمان

  • palliation


    رهایی

  • easement


    کسل کننده

  • slackening


    تسکین دهنده

  • lightening


    سرکوب کردن

  • remedy


    خاموش کردن


  • نجات دادن

  • dulling


    بهبود

  • palliative


    خاموش شدن

  • quelling


    نرم شدن

  • quenching


    آرامش بخش

  • salving


    مماشات


  • تضعیف شدن

  • slaking


    بهبودی

  • mollification


  • soothing


  • appeasement


  • softening


  • allaying


  • weakening


  • remission


antonyms - متضاد
  • aggravation


    تشدید


  • جراحت

  • discord


    اختلاف

  • disharmony


    ناهماهنگی

لغت پیشنهادی

commemorating

لغت پیشنهادی

persecuting

لغت پیشنهادی

criticize