babbled
babbled - غرغر کرد
N/A - N/A
UK :
US :
ماضی ساده و ماضی از غرغر کردن
صحبت کردن یا گفتن چیزی به شیوه ای سریع، گیج، هیجان زده یا احمقانه
(از یک نهر) برای ایجاد صدای کم و مداوم آب که روی سنگ ها جاری می شود
chattered
پچ پچ کرد
prattled
حرف زد
jabbered
پرخاشگر
prated
ارزیابی شده
gabbled
قلپ زد
chatted
چت کرد
nattered
ناطق کرد
talked
صحبت کرد
gabbed
گپ زده
jawed
آرواره دار
gassed
گاز گرفته
conversed
گفتگو کرد
blabbed
بلبل زده
twittered
توییتر کرد
blathered
ناله کرد
pattered
نق زدن
cackled
زمزمه کرد
gossiped
غیبت کرد
gossipped
غوغا کرد
yakked
پالاور شده
palavered
سر و صدا کرد
rattled
رپ شده
rapped
وافل شد
waffled
حیله شده
schmoozed
پژمرده
wittered
به هم ریخته
blethered
خراشیده شده
chaffered
هق هق
rambled
با صدای بلند
yapped
chuntered
cried
گریه کرد
screamed
فریاد زد
shouted
جیغ زده
screeched
ناله کرد
yelled
زوزه کشید
shrieked
غرش کرد
bawled
تماس گرفت
bellowed
bayed
hollered
جیغ زد
howled
رعد و برق زد
roared
صدا کرد
called
خدمه
yelped
بانگ
bayed
مورد استقبال قرار گرفت
squealed
زنگ زد
squawked
کووید
thundered
غرغر کرد
vociferated
هالو شده
whooped
خش خش کرد
هولو شده
crowed
شلیک کرد
exclaimed
hailed
yowled
belled
cooeed
growled
hallooed
hissed
holloed
hooted