berthed
base info - اطلاعات اولیه
berthed - پهلو گرفته
N/A - N/A
bɝːθ
UK :
bɜːθ
US :
family - خانواده
google image
synonyms
-
مترادف
moored
لنگر انداخته است
anchored
متصل
docked
لنگر انداخت
landed
فرود آمد
disembarked
پیاده شد
dropped anchor
وارد شد
came in
بفرمایید تو، بیا تو
رسید
arrived
ساحل شده
beached
قرار دادن
رسیده است
alighted
استوار
reached
زمین
grounded
به ساحل رسید
به زمین بیا
گره خورده است
بیا به ساحل
tied up
به اسکله بیا
come ashore
به داخل کشیده شد
زمین ساخته است
pulled in
به ساحل آمد
made land
به ساحل رفته
came ashore
به اسکله آمد
gone ashore
به زمین آمد
came to berth
به ساحل رفت
ضربه شهر
went ashore
در ظاهر قرار دادن
ظاهر شد
put in an appearance
بیا
appeared