berthed

base info - اطلاعات اولیه

berthed - پهلو گرفته

N/A - N/A

bɝːθ

UK :

bɜːθ

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [berthed] در گوگل
description - توضیح
  • past simple and past participle of berth


    ماضی ساده و ماضی از اسکله

  • If a ship or boat berths or if you berth it somewhere it is tied up and stays in that place


    اگر کشتی یا قایق پهلو بگیرد یا در جایی پهلو بگیرد، بسته می شود و در آن مکان می ماند.

example - مثال
  • The ship berthed at Sydney.


    کشتی در سیدنی پهلو گرفت.

synonyms - مترادف
  • moored


    لنگر انداخته است

  • anchored


    متصل

  • docked


    لنگر انداخت

  • landed


    فرود آمد

  • disembarked


    پیاده شد

  • dropped anchor


    وارد شد

  • came in


    بفرمایید تو، بیا تو


  • رسید

  • arrived


    ساحل شده

  • beached


    قرار دادن


  • رسیده است

  • alighted


    استوار

  • reached


    زمین

  • grounded


    به ساحل رسید


  • به زمین بیا

  • reached the shore


    گره خورده است


  • بیا به ساحل

  • tied up


    به اسکله بیا

  • come ashore


    به داخل کشیده شد

  • come to berth


    زمین ساخته است

  • pulled in


    به ساحل آمد

  • made land


    به ساحل رفته

  • came ashore


    به اسکله آمد

  • gone ashore


    به زمین آمد

  • came to berth


    به ساحل رفت

  • came in to land


    ضربه شهر

  • went ashore


    در ظاهر قرار دادن


  • ظاهر شد


  • بیا

  • appeared



antonyms - متضاد

  • خاموش کردن

لغت پیشنهادی

quibbles

لغت پیشنهادی

pluralistic

لغت پیشنهادی

camera