bobbling
base info - اطلاعات اولیه
bobbling - غرش
N/A - N/A
ˈbɑː.bəl
UK :
ˈbɒb.əl
US :
family - خانواده
google image
description
-
توضیح
فاعل فاعل از جرقه زدن
اگر یک تکه لباس یا مواد حفره کند، توپ های کوچکی از نخ روی سطح آن ایجاد می شود
برای انداختن یا تقریباً انداختن توپی که می خواهید آن را بگیرید یا متوقف کنید
synonyms
-
مترادف
bobbing
باب زدن
jouncing
جست و خیز کردن
wagging
تکان دادن
jogging
دویدن
seesawing
خیاطی
pumping
پمپاژ
nodding
سر تکان دادن
dipping
فرو بردن
حرکت بالا و پایین
shaking
جیغ زدن
jerking
تکان خوردن
jiggling
لرزان
wobbling
جهنده
joggling
در حال نوسان
quivering
تحریک کننده
waggling
پرتاب کردن
jolting
تاب خوردن
twitching
غوغایی
bouncing
متحرک
oscillating
چرخیدن
rocking
ارتعاشی
wabbling
agitating
waving
tossing
wiggling
swaying
lurching
rolling
reeling
vibrating
antonyms
-
متضاد