abided

base info - اطلاعات اولیه

abided - رعایت کرد

N/A - N/A

əˈbaɪd

UK :

əˈbaɪd

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [abided] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • I can't abide her.


    من نمی توانم او را تحمل کنم.

  • He abided in the wilderness for forty days.


    او چهل روز در بیابان ماند.

synonyms - مترادف
  • took


    گرفت

  • endured


    تحمل کرد

  • tolerated


    رنج

  • beared


    مقاومت کرد

  • suffered


    شجاع

  • withstood


    در مواجهه

  • braved


    ایستاد

  • faced


    متحمل چیزی شدن

  • stood


    مواجه شد

  • underwent


    هوازده

  • confronted


    فرض

  • weathered


    مواجه شده

  • assumed


    با تجربه

  • encountered


    شانه دار

  • experienced


    بلعیده شد

  • shouldered


    تحمل کردن

  • swallowed


    معده


  • پشتیبانی

  • stomached


    پایدار

  • supported


    اقامت

  • sustained


    پذیرفته شده

  • abode


    پذیرفته

  • accepted


    مجاز

  • admitted


    بار سنگین را تحمل کرد

  • allowed


    کسل شدن از

  • beared the brunt of


    شکسته

  • bore with


    به دست آمد

  • brooked


    مقابل آمد

  • came to grips with


    انجام

  • came up against


  • carried


antonyms - متضاد
  • avoided


    اجتناب کرد


  • ادامه داد

  • contradicted


    متناقض شد

  • despised


    تحقیر شده

  • disagreed


    مخالفت کرد

  • disallowed


    غیر مجاز

  • disputed


    مورد مناقشه قرار گرفت

  • dissented


    طفره رفت

  • dodged


    جنگید

  • fought


    داد

  • foughten


    داده شده

  • gave


    مهاجرت کرد


  • ارایه شده

  • migrated


    رد

  • offered


    رد شد

  • refused


    رد کرد

  • rejected


    مقاومت کرد

  • repudiated


    انجام در

  • resisted


  • shunned


  • carried on


لغت پیشنهادی

trauma

لغت پیشنهادی

flashy

لغت پیشنهادی

true