auspiciously
auspiciously - به خوبی
adverb - قید
UK :
US :
کار او با کسب مدال نقره در مسابقات قهرمانی نوجوانان جهان به خوبی آغاز شد.
روز با خوشی شروع نشد.
تعطیلات ما به خوبی شروع نشد - پرواز 12 ساعت به تاخیر افتاد.
fortunately
خوشبختانه
promisingly
امیدوار کننده
propitiously
مناسب
encouragingly
دلگرم کننده
hopefully
روشن
brightly
مطلوب انگلستان
favourablyUK
مطلوب ایالات متحده
favorablyUS
خوش بینانه
optimistically
طلایی
goldenly
با دلگرمی
hearteningly
گلگون
rosily
با خوشحالی
upbeatly
به احتمال زیاد
happily
منصفانه
likelily
گل سرخ
به صورت مشروط
roseately
به طور مناسب
providentially
به نفع
opportunely
خوب
advantageously
با اطمینان
luckily
با رونق
goodly
مثبت
reassuringly
آفتابی
prosperously
با موفقیت
positively
به موقع
cheerfully
سودآور
sunnily
felicitously
timelily
profitably
unsuccessfully
ناموفق
ineffectively
بی اثر
fruitlessly
بی ثمر
futilely
بیهوده
inadequately
به طور ناکافی
ineffectually
بی تاثیر
unproductively
غیر مولد
deficiently
به طور ناقص
feebly
ضعیف
hopelessly
ناامیدانه
profitlessly
بدون سود
unacceptably
غیر قابل قبول
unavailingly
بی بهره
unfruitfully
منفی
adversely
به اشتباه
blunderingly
به طرز ناخوشایندی
erroneously
ناتوان
gainlessly
به طور نامناسب
inauspiciously
از شانس
incapably
بدجور
incompetently
نامناسب
ineptly
بی فایده
lucklessly
ناشیانه
shoddily
خام
unsuitably
به طور غیر کارشناسی
uselessly
سهل انگاری
clumsily
crudely
imperfectly
inexpertly
negligently