belched

base info - اطلاعات اولیه

belched - آروغ زدن

N/A - N/A

beltʃ

UK :

beltʃ

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [belched] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • He belched noisily.


    او با سروصدا آروغ زد.

  • The exhaust pipe belched out dense black smoke.


    لوله اگزوز دود سیاه و غلیظی بیرون می‌کشید.

  • The haze is caused mostly by sulphur dioxide belching from coal-burning power plants.


    این مه بیشتر به دلیل آروغ زدن دی اکسید گوگرد از نیروگاه های زغال سنگ ایجاد می شود.

synonyms - مترادف
  • emitted


    منتشر شده است

  • discharged


    مرخص شد

  • disgorged


    تخلیه کرد

  • ejected


    بیرون انداخته شد

  • gushed


    فوران کرد

  • erupted


    صادر شده

  • issued


    تهویه شده

  • vented


    استفراغ کرد

  • vomited


    اخراج کرد

  • expelled


    ساطع شد

  • diffused


    خالی شده

  • emanated


    ساخته شده است

  • emptied


    تخلیه شد

  • eructed


    بازدم کرد

  • evacuated


    تراوش کرد

  • exhaled


    پرتاب شده

  • exuded


    بیرون فرستاد

  • jetted


    پرتاب کرد

  • sent out


    ریخته شده

  • spewed


    جهش کرد

  • spewn


    دور انداخت

  • spouted


    پرتاب کردن

  • spurted


    خلع ید

  • threw out


    داد

  • thrown out


    داده شد

  • disembogued


    داد بیرون

  • gave off


    بیرون انداختن


  • gave out




antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

aeon

لغت پیشنهادی

baroness

لغت پیشنهادی

dimension