briskness
briskness - تند بودن
noun - اسم
UK :
US :
این روند همراه با تیزبینی تجاری حرکت می کند.
تندخویی او نمی توانست اضطراب زیربنایی اش را پنهان کند.
سرمایی در هوا وجود دارد و تا صبح ها تندی خاصی دارد.
از پله ها با تندخویی همیشگی اش بالا رفت.
با شور جوانی به سمت ماشین حرکت کردند.
vitality
سرزندگی
animation
انیمیشن
liveliness
جنب و جوش
vibrancy
درخشندگی
sprightliness
شور و نشاط
exuberance
شهوت
lustiness
ارتعاش
vibrance
نیرومندی
robustness
جازی
jazziness
شادابی
peppiness
پپ
vigorousness
انرژی
pep
روح
نشاط
شوق و شور
vivacity
عجب
zest
زینگ
verve
زیپ
zing
vim
zip
خط تیره
vim
زندگی
dash
اشتیاق
vigourUK
enthusiasm
فعالیت
vigourUK
بریو
جهش
brio
آتش
bounce
درخشش
vigorUS
sparkle
vigorUS
inactivity
عدم فعالیت
lifelessness
بی جانی
lethargy
بی حالی
laziness
تنبلی
idleness
بیکاری، تنبلی
indifference
بی تفاوتی
apathy
کسلی
dullness
سهل انگاری - بی دقتی
indolence
عدم
carelessness
انرژی
نا امیدی
enervation
بی توجهی
dispiritedness
غفلت
disregard
جهل
negligence
بی فکری
inattention
ناتوانی
neglect
بی اثر بودن
ignorance
ضعف
thoughtlessness
بی کفایتی
powerlessness
درماندگی
ناتوانی جنسی
ineffectiveness
عجز
weakness
ناکارآمدی
incompetence
بی فایده بودن
helplessness
بزدلی
impotence
خنکی
inability
inefficiency
uselessness
cowardice
coolness