word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
example - مثال
-
تند بودن ضربات قلم مو نشان دهنده سریع بودن آن است. حرکت بدون طرح در نقاشی
-
کسب و کار با تیزبینی و حرفه ای انجام شد.
-
لحن محاورهای آنها به طور متناوب، شوخطلبی و تندخویی را تغییر میداد.
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
inactivity
عدم فعالیت
-
lifelessness
بی جانی
-
lethargy
بی حالی
-
laziness
تنبلی
-
idleness
بیکاری، تنبلی
-
indifference
بی تفاوتی
-
apathy
بی تفاوتی
-
dullness
کسالت
-
indolence
بی حالی
-
carelessness
سهل انگاری - بی دقتی
-
عدم
-
enervation
انرژی
-
dispiritedness
نا امیدی
-
disregard
بی توجهی
-
negligence
غفلت