britches

base info - اطلاعات اولیه

britches - بریچ ها

noun - اسم

/ˈbrɪtʃɪz/

UK :

/ˈbrɪtʃɪz/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [britches] در گوگل
description - توضیح
  • trousers


    شلوار


  • شلوار مخصوصاً آنهایی که تمام ساق پا را نپوشانند

  • breeches


    عزرا از روی تخت بلند سر خورد و داخل برنج هایش افتاد.

  • Ezra slid off the high bed and into his britches.


    این واقعیت به سختی متوجه شد که برنجی های نظامی که بالای 1000 دلار صندلی توالت خم شده بودند و برنج هایشان را پایین انداخته بودند.

  • That fact hardly caught the military brass stooped over $ 1,000 toilet seats with their britches down.


example - مثال
synonyms - مترادف
  • breeches


    شلوار

  • pantaloons


    پانتالون ها

  • pants


    بریس های زانو

  • slacks


    کک می کند

  • trousers


    چاقو

  • knee britches


    شکوفه ها

  • kecks


    فصل

  • knickers


    جین

  • bloomers


    حشره ها

  • chaps


    بریچ

  • denims


    خلاصه

  • dungarees


    زیر شلواری

  • breech


    شورت

  • briefs


    رشته جی

  • underpants


    جلوهای Y

  • panties


    بوکسورها

  • G-string


    شورت بوکس

  • Y-fronts


    زیر شورت

  • boxers


    کشوها

  • boxer shorts


    کوچک

  • undershorts


    سوخاری ها

  • drawers


    کامیکنیکرها

  • smalls


    تانگ

  • frillies


    نیم تنه

  • camiknickers


    شورت بیکینی

  • thong


    کیک های فرانسوی

  • undies


    زیر شلواری بلند

  • bikini briefs


    شلوارک

  • French knickers


  • long johns


  • pantalettes


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

harvey

لغت پیشنهادی

abstraction

لغت پیشنهادی

invoke