artificially

base info - اطلاعات اولیه

artificially - به صورت مصنوعی

adverb - قید

/ˌɑːrtɪˈfɪʃəli/

UK :

/ˌɑːtɪˈfɪʃəli/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [artificially] در گوگل
description - توضیح

  • به گونه ای که به جای طبیعی بودن، از یک فرآیند یا ماده صنعتی استفاده می کند

  • in a way that has been intentionally caused by people's actions, rather than happening naturally or by chance


    به گونه ای که عمداً ناشی از اعمال مردم بوده است، نه اینکه به طور طبیعی یا تصادفی اتفاق بیفتد

  • in a way that is not sincere


    به گونه ای که صادقانه نباشد

example - مثال
  • artificially created lakes


    دریاچه های مصنوعی ایجاد شده

  • artificially low prices


    قیمت های مصنوعی پایین

  • Most mushrooms sold in supermarkets have been grown artificially in manure.


    بیشتر قارچ هایی که در سوپرمارکت ها به فروش می رسند به صورت مصنوعی در کود پرورش داده شده اند.

  • They are keeping their prices artificially low.


    آنها به طور مصنوعی قیمت های خود را پایین نگه می دارند.

  • She gave an artificially sweet smile.


    لبخند مصنوعی شیرینی زد.

synonyms - مترادف
  • ostensively


    به صورت ظاهری

  • deceptively


    به صورت فریبنده

  • fraudulently


    به صورت متقلبانه

  • falsely


    به دروغ

  • spuriously


    به صورت جعلی

  • phonily


    به صورت ساختگی

  • fakely


    ساختگی

  • bogusly


    به ظاهر

  • ostensibly


    به صورت مصنوعی

  • synthetically


    به صورت تقلیدی

  • imitatively


    به صورت تقلبی

  • counterfeitly


    به صورت پلاستیکی

  • mimically


    غیر واقعی

  • factitiously


    به طور خاص

  • plastically


    غیر طبیعی

  • unreally


    به طور گمراه کننده

  • speciously


    به صورت توهم آمیز

  • unnaturally


    به صورت مشتق

  • nonnaturally


    ناصادقانه

  • misleadingly


    بی اساس

  • untruely


    به اشتباه

  • delusively


    نامناسب

  • derivatively


    نادقیق

  • dishonestly


    به طور غیر دقیق

  • unfoundedly


  • fallaciously


  • erroneously


  • unsoundly


  • inaccurately


  • inexactly


  • untruthfully


antonyms - متضاد

  • به طور طبیعی


  • واقعا

  • authentically


    معتبر

  • unaffectedly


    بدون تاثیر

  • unforcedly


    بدون اجبار

  • frankly


    رک و پوست کنده

  • truely


    صرفا

  • purely


    از صمیم قلب

  • wholeheartedly


    عمیقا


  • با جدیت

  • earnestly


    بدون طراحی

  • undesigningly


    مشتاقانه

  • ardently


    به طور رسمی

  • profoundly


    به گرمی

  • solemnly


    با حرارت

  • warmly


    با اشتیاق

  • fervently


    عابدانه

  • enthusiastically


    پرشور

  • devoutly


    صمیمانه

  • heartily


    بی تکلف

  • passionately


    خالصانه

  • eagerly


    خود به خود

  • cordially


    بی هنر

  • genuinely


    به طور غیرواقعی

  • unpretentiously


    صادقانه

  • sincerely


    بی درنگ

  • spontaneously


  • artlessly


  • unfeignedly


  • honestly


  • unpromptedly


لغت پیشنهادی

reappears

لغت پیشنهادی

bodysurfed

لغت پیشنهادی

kitten