asymmetrically
asymmetrically - به صورت نامتقارن
adverb - قید
UK :
US :
پنجره بالا به صورت نامتقارن قرار گرفته است.
موهای او به صورت نامتقارن کوتاه شده است بنابراین در سمت راست صورتش بلندتر آویزان می شود.
صندلی ها به صورت نامتقارن در ردیف هایی در هر طرف یک راهرو خارج از مرکز چیده شده بودند.
irregularly
به طور نامنظم
lopsidedly
به صورت کج
askew
کج
aslant
کج کردن
unevenly
به طور غیریکنواخت
skewedly
نامتعادل
unbalancedly
نامتقارن
crookedly
غیر مستقیم
unsymmetrically
با وقاحت
slantingly
پیچ خورده
obliquely
به صورت نامتناسب
cockeyedly
فهرست بندی
twistedly
به طرز عجیبی
disproportionately
شیب دار
listingly
دیوانه وار
wonkily
به طور نابرابر
slopingly
چوله
crazily
منحنی
unequally
غیر متقارن
skewly
شیب
curvedly
به طور نامتناسب
nonsymmetrically
در یک شیب
atilt
به صورت پیچشی
aslope
بد شکل
disproportionally
غیر عادی
پرخاشگر
twistingly
یک طرفه
misshapenly
abnormally
wrily
one-sidedly