word - لغت

beaming || پرتو زدن

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

ˈbiː.mɪŋ

UK :

ˈbiː.mɪŋ

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [beaming] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beaming] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beaming] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beaming] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beaming] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف


  • روشن


  • درخشان

  • flashing


    چشمک زن

  • radiant


    تابناک

  • shining


    درخشان

  • sparkling


    درخشان

  • gleaming


    درخشان

  • glowing


    درخشان

  • dazzling


    خیره کننده

  • lustrous


    براق

  • radiating


    تابش می کند

  • bedazzling


    خیره کننده

  • candescent


    شمعی

  • cheery


    شاد


  • روشن

antonyms - متضاد

  • dim


    اذعان

  • dull


    کدر

  • lacklusterUS


    بی درخشش ایالات متحده

  • lacklustreUK


    ضعیف انگلستان

  • unbright


    ناروشن

  • unbrilliant


    غیر درخشان


  • غمگین

  • sullen


    عبوس


  • زشت

  • unhappy


    ناراضی


  • تاریک

  • gloomy


    غمگین

  • cloudy


    ابری


  • فقیر

  • unimpressive


    بی تاثیر