boasted
boasted - افتخار کرد
N/A - N/A
UK :
US :
ماضی ساده و ماضی از به رخ کشیدن
بیش از حد با افتخار یا خوشحالی در مورد آنچه انجام داده اید یا آنچه دارید صحبت کنید
داشتن یا داشتن چیزی برای افتخار کردن
او در مورد نتایج امتحاناتش صحبتی نمی کرد در صورتی که مردم فکر می کردند او به خود می بالد.
والدین از افتخار کردن در مورد دستاوردهای فرزندان خود لذت می برند.
آنها به خود می بالیدند که هرگز در یک بازی شکست نخورده اند.
ایرلند دارای سواحل زیبا، رستوران های عالی و مردم محلی مهربان است.
bragged
لاف زد
crowed
بانگ
خدمه
swaggered
به هم ریخته
gloated
غمگین
blustered
مبهوت
vaunted
افتخار کرد
swanked
غرق شد
swank
سوانک
gasconaded
گازسوز شده
grandstanded
بزرگ شد
bulled
گلوله زده
strutted
بنددار
blew
وزید
blown
دمیده شده
flaunted
خودنمایی کرد
vapored
بخار شده
showboated
قایق های نمایشی
skited
اسکیت زد
puffed
پف کرده
exaggerated
اغراق آمیز
aggrandized
بزرگ شده
triumphed
پیروز شد
overstated
اغراق شده
preened
پیش ساخته شده
advertised
تبلیغ کرد
advertized
پر شده
plumed
نشان داده شد
showed off
به خودش تبریک گفت
shown off
congratulated oneself
deprecated
منسوخ
belittled
تحقیر شده
disclaimed
سلب مسئولیت کرد
concealed
پنهان شده است
failed
ناموفق
hid
پنهان کرد
hidden
پوشانده شده
covered up
نکوهش کرد
disparaged
به حداقل رساندن انگلستان
denigrated
US را به حداقل رساند
decried
کاسته
minimisedUK
مستهلک شد
minimizedUS
تحقیر شده است
diminished
رد
depreciated
تخفیف داده شده است
derogated
جدا شد
dismissed
بی اعتبار شده است
discounted
پرشور
dissed
سطل زباله
discredited
مسخره شده
vilipended
کم ارزش شده
trashed
زد
derided
بدنام شده
undervalued
مورد تمسخر قرار گرفت
knocked
مورد انتقاد انگلستان قرار گرفت
scorned
آمریکا را مورد انتقاد قرار داد
defamed
ridiculed
criticisedUK
criticizedUS
degraded