brightened
brightened - روشن شد
N/A - N/A
UK :
US :
اتاق کوچک و تاریک بود، بدون آن که پرتوی نور تاریکی را روشن کند.
امروز صبح بارانی بود، اما بعد از ناهار روشن شد (= خورشید شروع به تابیدن کرد).
با دیدن او که وارد اتاق شد چشمانش برق زد.
با این حال، یک یا دو خبر خوب وجود دارد که تصویر اقتصادی را کمی روشن می کند.
روشن
illuminated
روشن شده
lighted
روشن شده است
alight
شعله ور
lit
روشن شد
illumined
مشتعل
ablaze
سبک
lightsome
درخشان
تابناک
نورانی
lit up
درخشش
radiant
به خوبی روشن شده است
luminous
تحت تابش قرار گرفته است
shining
چشمک زن
aglow
نورافکن
well-lit
رشته ای
irradiated
خیره کننده
flashing
براق
floodlit
نشاط آور
gleaming
بدون نور
sparkling
روشن روشن
incandescent
glowing
dazzling
shimmering
resplendent
lustrous
refulgent
undimmed
brightly illuminated
well-illuminated
blackened
سیاه شده
تاریک
darkened
تاریک شده
darkish
تیره
darkling
تیره شدن
dimmed
کم نور شد
dusk
غروب
dusky
بدون نور
lightless
خیلی سیاه
pitch-black
زمین تاریک
pitch-dark
تیره و تار
tenebrous
روشن نشده
unlit
کم نور
dim
غمگین
gloomy
بداخلاق
caliginous
کدر
murky
خشن
tenebrific
سیاه
تنومند
pitchy
کثیف
darksome
مبهم
پنهان شده است
obscure
لکه دار
obscured
خاک شده
filthy
اخم کرد
smudged
sombreUK
soiled
somberUS
begrimed
خام
sombreUK
somberUS
cruddy
