bungled
bungled - به هم ریخته
N/A - N/A
UK :
US :
botched
خراب
flubbed
رقیق شده
muffed
خفه شده
blundered
اشتباه گرفته
blew
وزید
blown
دمیده شده
bumbled
متلاشی شد
mishandled
سوء استفاده شده است
bodged
بوج شده
butchered
قصابی شده
fluffed
پف کرده
mangled
درهم ریخته
mismanaged
سوء مدیریت شده
ruined
قلع و قمع
bobbled
سرگردان شد
boggled
آمریکا خراب شده
fumbled
spoiltUK
spoiledUS
دوبله شده
spoiltUK
فریب خورده
dubbed
لکه دار
foozled
مخدوش شده است
fudged
اشتباه محاسبه شده
marred
به قتل رسیده است
miscalculated
بوت شده
murdered
اشتباه کرد
booted
خراب شده
erred
خراب شد
screwed up
به هم ریخته
fouled up
توپ زده
ballsed up
deadly
مرگبار
تاثير گذار
effectual
موثر
efficacious
کارآمد
مثمر ثمر
fruitful
قوی
potent
سازنده
productive
سودآور
profitable
موفقیت آمیز
با فضیلت
virtuous
قادر
کافی است
توانا
صالح
competent
کافی