recuperating
base info - اطلاعات اولیه
recuperating - در حال بهبودی
N/A - N/A
rɪˈkuː.pər.eɪt
UK :
rɪˈkuː.pər.eɪt
US :
family - خانواده
google image
synonyms
-
مترادف
recovering
در حال بهبودی
convalescing
نقاهت
mending
ترمیم
improving
در حال بهبود
rallying
تجمع
gaining
به دست آوردن
healing
التیامبخش
recouping
جبران
reviving
احیا کردن
ameliorating
بهبود بخش
getting better
بهتر شدن
getting well
خوب شدن
bouncing back
برگشتن
regaining health
بازیابی سلامتی
coming back
هیجان زده شدن
perking up
برداشتن
picking up
کشیدن از طریق
pulling through
پس زدن
snapping back
دوباره روی پا شدن
غلبه بر چیزی
بازگشت
making a comeback
دور کشیدن
pulling round
بازگشت به حالت عادی
نگاه کردن
looking up
بازیابی فرم شما
قدرت خود را تقویت کنید
پیچیدن گوشه
بیرون کشیدن از آن
گرفتن نوبت برای بهتر شدن
antonyms
-
متضاد
deteriorating
رو به وخامت است
failing
شکست خوردن
faltering
تزلزل
regressing
پسرفت
sickly
مریض
ضعیف
worsening
بدتر شدن