aching

base info - اطلاعات اولیه

aching - دردناک

N/A - N/A

eɪk

UK :

eɪk

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [aching] در گوگل
description - توضیح
  • present participle of ache


    فاعل فاعل از درد

  • to have a continuous pain that is unpleasant but not very strong


    داشتن یک درد مداوم که ناخوشایند است اما خیلی قوی نیست

example - مثال
  • My head/tooth/back aches.


    سر / دندان / کمرم درد می کند.

  • I ache/I'm aching all over.


    من درد می کنم / من همه جا درد می کنم.

  • I've got one or two aching muscles after yesterday's run.


    من بعد از دویدن دیروز یک یا دو عضله درد دارم.

synonyms - مترادف
  • sore


    دردناک


  • صدمه زدن

  • hurting


    ضربان دار

  • throbbing


    نیش زدن

  • stinging


    مناقصه

  • tender


    هوشمند سازی

  • smarting


    مصیبت زده

  • afflictive


    ملتهب

  • inflamed


    حساس


  • خام

  • achy


    طاقت فرسا

  • raw


    صدمه

  • excruciating


    سوزش


  • agonisingUK

  • burning


    عذاب آور ایالات متحده

  • agonisingUK


    زننده

  • agonizingUS


    سفت

  • nasty


    دردسر ساز

  • stiff


    ناراحت

  • troublesome


    آسیب زا

  • uncomfortable


    خسته

  • hurtful


    کوبیدن


  • رنج کشیدن

  • pounding


    پیچ خوردن

  • suffering


    جویدن

  • twingeing


    آزار دهنده

  • gnawing


    سوزاندن

  • nagging


    مور مور

  • searing


    کشتن

  • tingling



antonyms - متضاد
  • indolent


    تنبل

  • painless


    بدون درد

  • experienced


    با تجربه


  • سالم

  • lazy


    بی حال

  • sluggish


    بیکار

  • slothful


    سوزناک

  • lethargic


    بی تفاوت

  • listless


    سست

  • idle


    غیر فعال

  • torpid


    فقیر

  • apathetic


    آهسته. تدریجی

  • languid


    بی اثر

  • inactive


    سستی

  • lackadaisical


    بی جان


  • بدون تغییر

  • inert


    کدر

  • slack


    سرازیر شدن

  • lifeless


    سهل انگاری

  • lax


    otiose

  • shiftless


    کارآمد

  • dull


    لوف کردن

  • plodding


    فراموش کردن

  • negligent


    اسان گیر

  • otiose


    برآمدگی

  • fainéant


  • workshy


  • loafing


  • remiss


  • easygoing


  • lumpish


لغت پیشنهادی

overwhelming

لغت پیشنهادی

adenoids

لغت پیشنهادی

preference