airhead

base info - اطلاعات اولیه

airhead - سر هوا

noun - اسم

/ˈerhed/

UK :

/ˈeəhed/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [airhead] در گوگل
description - توضیح
  • someone who behaves in a stupid way


    کسی که رفتار احمقانه ای دارد


  • یک فرد احمق

  • He treats his women staff as if they're all airheads.


    او با کارکنان زن خود طوری رفتار می کند که گویی همه آنها هوادار هستند.

  • Is she a grasping airhead or a complete naif?


    آیا او یک سر هوای چنگال است یا یک نایف کامل؟

  • Then some overpaid TV airhead starts telling us how wonderful her producer is.


    سپس برخی از سر پخش‌های تلویزیونی که بیش از حد پرداخت می‌شوند شروع می‌کنند به ما می‌گویند که تهیه‌کننده او چقدر فوق‌العاده است.

example - مثال
  • She's a total airhead!


    او کاملاً یک هوادار است!

  • She's such an airhead.


    او چنین هشیاری است.

synonyms - مترادف
  • idiot


    ادم سفیه و احمق

  • imbecile


    ابله

  • dolt


    dolt

  • dullard


    کسل کننده

  • simpleton


    ساده

  • doofus


    دوفوس

  • dork


    خروسک

  • moron


    احمق

  • oaf


    oaf

  • dunce


    قلع و قمع کردن

  • jackass


    جکاسی

  • lump


    توده

  • dimwit


    کم هوش

  • dummy


    ساختگی

  • yahoo


    یاهو

  • dope


    پیش بینی کردن

  • dumbbell


    دمبل

  • dumbhead


    گنگ

  • lamebrain


    لنگ مغز

  • meathead


    سر گوشت

  • nincompoop


    nincompoop

  • clot


    لخته خون

  • nitwit


    nitwit

  • numbskull


    جمجمه بی حس

  • goon


    ادامه دادن

  • ignoramus


    نادان

  • bonehead


    سر استخوان

  • dodo


    دودو

  • noddy


    با سر

  • knucklehead


    سر بند انگشت

  • nimrod


    نمرود

antonyms - متضاد

  • مغز

  • genius


    نابغه


  • پر فکر

  • egghead


    تخم مرغ

  • mastermind


    مغز متفکر

  • Einstein


    انیشتین

  • polymath


    چند ریاضی

  • rocket scientist


    دانشمند فضا پیما

  • sage


    حکیم

  • braniac


    برانیاک

  • wiseacre


    خردمند


  • بودن

  • entity


    وجود، موجودیت

  • handyman


    خوش دست

  • smart aleck


    الک هوشمند

  • intellect


    عقل

  • brainiac


    متفکر

  • thinker


    جعبه مغز

  • brainbox


    مغزها

  • brains


لغت پیشنهادی

tagalog

لغت پیشنهادی

quantifiable

لغت پیشنهادی

fractional