babied
babied - نوزاد
N/A - N/A
UK :
US :
spoiledUS
آمریکا خراب شده
spoiltUK
spoiltUK
coddled
نوازش کرد
cosseted
cosseted
indulged
افراط کرد
pampered
متنعم
mollycoddled
mollycoddled
petted
زیاده روی کرد
overindulged
خسرو زده
cockered
بیش از حد محافظت شده است
overprotected
قاصدک
dandled
پرستار بچه
nannied
پرستاری کرد
nursed
در آغوش گرفته
cuddled
پرورش داده شد
fostered
humoredUS
humoredUS
شوخ طبع انگلستان
humouredUK
راضی
pleased
گرامی داشت
cherished
خدمت کرده است
satisfied
عشق ورزیدن به
served
به هم ریخته
doted on
به
fussed over
پرستار خیس
pandered to
تهیه کرد
wet-nursed
با قاشق تغذیه می شود
catered to
ساخته شده بسیاری از
spoon-fed
پیچیده شده در پشم پنبه
دست و پا منتظر ماند
abused
مورد سوء استفاده قرار گرفته است
maltreated
مورد بدرفتاری قرار گرفته است
mistreated
بدرفتاری شده
صدمه
harassed
مورد آزار و اذیت
harmed
آسیب دیده است
bullied
مورد حمله قرار گرفته است
assaulted
دستکاری شده
manhandled
ضرب و شتم
مورد ضرب و شتم
beaten
مجروح
injured
غفلت
neglected
اصابت
کلاه
ضربه خورده
hitten
نادیده گرفته شده است
ignored
شکنجه شده
tortured
نقض شده است
violated
بدرفتار شده
ill-treated
بد استفاده شده
ill-used
سوء استفاده شده است
mishandled
مورد آزار قرار گرفته است
molested
ناراحت
upset
کتک زدن
کتک خورده
beaten up
خشن شد
roughed up
بد رفتار شد
treated badly
