word - لغت
blunderer
||
خطاکار
part of speech - بخش گفتار
noun
||
اسم
spell - تلفظ
ˈblʌn.də.rər
UK :
ˈblʌn.dɚ.ɚ
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
بیلی یک احمق است. خطاکار قدیمی بی احساس
-
این دسته از اشتباهات فکر می کنند با چه کسی شوخی می کنند؟
-
ما مجبور بودیم با درماندگی تماشا کنیم که این اشتباهات بازی را دور انداخته اند.