budgeted

base info - اطلاعات اولیه

budgeted - بودجه بندی شده است

N/A - N/A

ˈbʌdʒ.ɪt

UK :

ˈbʌdʒ.ɪt

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [budgeted] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • An extra $20 million has been budgeted for schools this year.


    امسال 20 میلیون دلار اضافی برای مدارس در نظر گرفته شده است.

synonyms - مترادف
  • allocated


    اختصاص داده شده است

  • allotted


    رزرو شده است

  • reserved


    مجاز

  • allowed


    تقسیم شده

  • apportioned


    اختصاصی

  • dedicated


    تعیین شده است

  • designated


    اختصاص داده

  • appropriated


    ارسال شده است

  • assigned


    نگهداری می شود

  • devoted


    ترک کرد

  • divvied


    نگهداری

  • earmarked


    ذخیره

  • consigned


    کنار گذاشتن

  • kept


    دردسترس ساختن


  • برش

  • maintained


    گسترش یافتن انتشار یافتن

  • saved


    جدا کردن


  • جدا شدن

  • made available


    تنظیم شده توسط

  • cut


    پای را برش دهید


  • صادر شده


  • توزیع شده است


  • تقدیس کرد


  • اعطا شده


  • doled

  • issued


    اداره می شود

  • distributed


  • consecrated


  • granted


  • doled


  • administered


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

validate

لغت پیشنهادی

visceral

لغت پیشنهادی

fill