brain trust

base info - اطلاعات اولیه

brain trust - اعتماد مغز

N/A - N/A

ˈbreɪn ˌtrʌst

UK :

ˈbreɪn ˌtrʌst

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [brain trust] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The candidate's brain trust is gathering this weekend to plan strategy for the primary election.


    اعتماد مغزی نامزد این آخر هفته برای برنامه ریزی استراتژی برای انتخابات مقدماتی جمع می شود.

synonyms - مترادف
  • advisors


    مشاوران


  • کمیسیون


  • کمیته

  • experts


    کارشناسان


  • پانل


  • شورا

  • specialists


    متخصصان

  • authorities


    مسئولین


  • کابینه

  • advisory board


    هیئت مشورتی

  • high-level advisers


    مشاوران سطح بالا


  • حلقه داخلی


  • کارخانه فکر کن

  • board of experts


    هیئت کارشناسان

  • brains trust


    اعتماد مغزها


  • اتاق فکر


  • سازمان تحقیقاتی


  • بدن

  • group of experts


    گروهی از کارشناسان

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

barrette

لغت پیشنهادی

provoking

لغت پیشنهادی

airbrushing