it is right for someone to do something
این درست است که کسی کاری انجام دهد
It behooves us to consider our financial situation.
این وظیفه ماست که وضعیت مالی خود را در نظر بگیریم.
proper
مناسب
befit
شایسته است
beseem
به نظر می رسد
suit
کت و شلوار
be expected
انتظار می رود
be fitting
مناسب باشد
be incumbent upon
موظف باشد
be necessary
ضروری باشد
be needful
مورد نیاز باشد
be one's obligation
تکلیف فرد باشد
be required
لازم باشد
be requisite
درست بودن
be right
مدیونش هستیم
owe it to
have
دارند
hold
نگه دارید
calculate
محاسبه
check
بررسی
delay
تاخیر انداختن
disallow
اجازه ندادن
discourage
دلسرد کردن
dissuade
منصرف کردن
fail
شکست
give
دادن
halt
مکث
lose
از دست دادن
offer
پیشنهاد
refuse
رد کردن
reply
پاسخ
repress
سرکوب کردن
stop
متوقف کردن