anneal

base info - اطلاعات اولیه

anneal - آنیل کردن

verb - فعل

/əˈniːl/

UK :

/əˈniːl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [anneal] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف
  • harden


    سفت شدن

  • indurate


    مقاوم


  • فولاد


  • تقویت

  • temper


    خلق و خوی

  • toughen


    سفت کردن

  • forge


    ساختن

  • galvaniseUK


    گالوانیزه انگلستان

  • galvanizeUS


    گالوانیزه ایالات متحده

  • ruggedise


    ناهموار کردن

  • thicken


    غلیظ کردن

  • fortify


    مستحکم کردن


  • فصل

  • inure


    inure

  • stiffen


    درشت کردن

  • rigidify


    خشن کردن

  • coarsen


    گوساله کردن

  • harshen


    قدرت دادن به

  • beef up


    انعطاف پذیر کنید


  • جامدسازی

  • make resilient


    تنظیم

  • solidify


    جوشاندن

  • set


    سیمان

  • congeal


    متحجر کردن

  • cement


    سرد شدن

  • petrify


    برنج

  • chill


    خشک

  • braze


    پختن

  • dry


    نشاسته


  • starch


antonyms - متضاد
  • flex


    خم شدن

  • liquefy


    مایع کردن

  • melt


    ذوب شدن

  • soften


    نرم کردن

  • weaken


    تضعیف شود


  • جداگانه، مجزا

  • dissolve


    حل کردن

  • dilute


    رقیق کردن


  • لاغر


  • سهولت

  • ameliorate


    بهبود بخشد

  • upset


    ناراحت

  • discourage


    دلسرد کردن

  • loosen


    شل کردن


  • تقسیم کنید

  • dissuade


    منصرف کردن

  • unfix


    رفع مشکل

  • liquify


    ادامه هید


  • بزرگنمایی کنید

  • enlarge


    جدا کردن

  • disjoin


    ناامید کردن

  • dishearten


    صدمه


  • باز کن


  • بی قرار

  • unsettle


    رها کردن


  • گازدار کردن

  • gasify


    آب شدن

  • thaw


    افراط کردن

  • indulge


    از بین بردن

  • spoil


    عدم تحمل

  • be intolerant


لغت پیشنهادی

proletariat

لغت پیشنهادی

irons

لغت پیشنهادی

abrasively