appointed
appointed - منصوب
N/A - N/A
UK :
US :
officially chosen for a job or responsibility
به طور رسمی برای یک شغل یا مسئولیت انتخاب شده است
(از یک روز یا زمانی) ترتیبی داد که جلسه و غیره اتفاق بیفتد
If buildings or rooms are appointed in a particular way they have furniture and equipment of the stated standard
در صورتی که ساختمان ها یا اتاق ها به روش خاصی تعیین شده باشند، دارای مبلمان و تجهیزات استاندارد اعلام شده می باشند
من می خواهم اعضای جدید کارکنان خود را معرفی کنم.
ده دقیقه قبل از موعد مقرر، عصبی بیرون دفترش نشست.
در آگهی آمده است که حمام جادار و مجهز است.
established
ایجاد
specified
مشخص شده
decided
تصمیم گرفت
agreed
موافقت کرد
prearranged
از پیش تعیین شده
arranged
ترتیب داده شده است
determined
مشخص
settled
مستقر شده
prescribed
تجویز شده است
scheduled
برنامه ریزی شده است
تنظیم
chosen
chosen
designated
تعیین شده است
assigned
اختصاص داده
fixed
درست شد
named
تحت عنوان
allotted
اختصاص داده شده است
commissioned
سفارش داده شده است
selected
انتخاب شد
decreed
حکم کرد
delegated
تفویض شده است
elected
انتخاب شده است
nominated
نامزد شد
ordained
منصوب شد
preordained
دستور داد
predetermined
سفارش داده شده
commanded
خاص
ordered
معمولی
منظم
elected
انتخاب شده است
