apportioning

base info - اطلاعات اولیه

apportioning - تقسیم کردن

N/A - N/A

əˈpɔːr.ʃən

UK :

əˈpɔː.ʃən

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [apportioning] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف
  • allocating


    اختصاص دادن

  • allotting


    توزیع می کند

  • distributing


    توزیع

  • dispensing


    دادن

  • assigning


    divvying

  • giving


    اشتراک گذاری

  • divvying


    اداره کردن

  • sharing


    تقسیم بندی

  • administering


    نسبت کردن

  • portioning


    ملاقات

  • prorating


    جیره بندی

  • meting


    قرعه کشی

  • rationing


    معامله

  • lotting


    اعطا کردن

  • dealing


    اجازه می دهد

  • bestowing


    پارتیشن بندی

  • allowing


    اندازه گیری

  • partitioning


    بسته بندی ایالات متحده

  • admeasuring


    بسته بندی انگلستان

  • parcelingUS


    با توجه

  • parcellingUK


    انجام دادن

  • measuring


    تحویل دادن


  • معامله کردن

  • doling out


    به اشتراک گذاشتن

  • handing out


    بسته بندی کردن

  • dealing out


    ملاقات کردن

  • sharing out


  • giving out


  • parceling out


  • parcelling out


  • meting out


antonyms - متضاد

  • مجموعه

  • disorganisationUK


    سازماندهی بریتانیا

  • disorganizationUS


    بی سازمانی ایالات متحده

  • gathering


    جمع آوری

  • hoard


    احتکار

  • hoarding


    نگه دارید


  • نقطه اتصال

  • juncture


    نگه داشتن

  • keeping


    نگهداری


  • حفظ

  • retention


    فروشگاه


  • وحدت

  • unity


لغت پیشنهادی

function

لغت پیشنهادی

do

لغت پیشنهادی

instead