articulating
articulating - بیان کردن
N/A - N/A
UK :
US :
متوجه شدم که نمی توانم احساساتم را بیان کنم.
بسیاری از مردم با قانون جدید مخالف هستند، اما فرصتی برای بیان مخالفت خود نداشته اند.
وقتی بچه ها برای اولین بار صحبت کردن را یاد می گیرند، صداهایی شنیده می شود که بیان آنها برایشان مشکل است.
expressing
بیان کننده
saying
گفتن
speaking
صحبت كردن
stating
بیان می کند
uttering
بر زبان آوردن
vocalisingUK
vocalisingUK
vocalizingUS
صدای آمریکا
declaring
اعلام می کند
enunciating
اعلام کردن
voicing
صداگذاری
communicating
برقراری ارتباط
pronouncing
تلفظ کردن
asserting
ادعا کردن
telling
صحبت کردن
talking
پخش می شود
airing
فاش کردن
announcing
فرمول بندی
divulging
جمله بندی
formulating
بالا بردن
phrasing
آشکار شدن
proclaiming
جدول گذاری
raising
تهویه
revealing
شفاهی انگلستان
tabling
شفاهی ایالات متحده
ventilating
تن پوش
verbalisingUK
نیمکت کردن
verbalizingUS
ذکر کردن
wording
couching
mentioning
mumbling
زمزمه کردن
misspeaking
اشتباه صحبت کردن
stammering
لکنت زبان
stuttering
غرغر کردن
babbling
مخدوش کردن
maffling
ابهام کردن
slurring
هواپیمای بدون سرنشین
droning
ساختن
grunting
سر و صدا کردن
maundering
چانت زنی
rambling
گیج کردن
chuntering
تن دادن
gabbling
ناله کردن
garbling
متلاطم
grumbling
غریدن
muttering
با خود گفتن
intoning
نامفهوم صحبت کردن
murmuring
صحبت کردن با خود
whining
whispering
bumbling
rumbling
saying to oneself
speaking indistinctly
talking to oneself