bleakness
bleakness - تیرگی
noun - اسم
UK :
US :
با وجود تیرگی، کتاب پر از کمدی است.
تاریکی زمستان شمالی
تاریکی یک شهر فرسوده
امیلی برونته تاریکی مورهای یورکشایر را جاودانه کرد.
این صحنه تاریکی معمول یک پانورامای فرودگاه را دارد.
تیرگی زندگی در زندان باعث شد که او تمام درخواست های قانونی را متوقف کند.
با وجود تیرگی رمان، نخواندن آن اشتباه است.
chill
سرد شدن
chilliness
سردی
nippiness
سرگیجه
گاز گرفتن
nip
نیش زدن
bitterness
تلخی
sharpness
میزان وضوح تصاویر
rawness
خامی
coldness
یخ زدگی
iciness
خنکی
frostiness
زمستانی
coolness
سختی
wintriness
سرد
harshness
مشتاق - متمایل
ترد بودن
keenness
نیش
crispness
شدت
sting
دمای پایین
frigidity
تند بودن
frigidness
ژل شدن
severity
پیش نویس
سختگیرانه ایالات متحده
briskness
rigourUK
bitingness
نفوذ
gelidity
draftiness
severeness
rigorUS
rigourUK
penetration
hopefulness
امیدواری
happiness
شادی
تحقیر
elation
مسمومیت
joyfulness
سرخوشی
intoxication
شور و نشاط
elatedness
سعادت
exuberance
بهشت
exultation
شیفتگی
felicity
خلسه
نشاط
gladsomeness
لذت بردن
joyousness
رضایت
rapturousness
تشویق کردن
ecstasy
تشویق
bliss
روشنایی
gladness
اعتماد به نفس
exhilaration
قناعت
jubilation
خوش بینی
rapture
مثبت بودن
blissfulness
لذت بسیار
euphoria
cheer
encouragement
brightness
cheerfulness
contentment
optimism
positiveness
delight