blimey

base info - اطلاعات اولیه

blimey - لکه دار

exclamation - تعجب - علامت تعجب

/ˈblaɪmi/

UK :

/ˈblaɪmi/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [blimey] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Blimey, it's hot today.


    بلیمی، امروز هوا گرم است.

  • Blimey, what a lot of food!


    بلیمی، چه غذای زیادی!

synonyms - مترادف
  • I'll be a monkey's uncle


    من عموی میمون خواهم شد

  • crikey


    کریک

  • Christ


    مسیح

  • God


    خداوند

  • Jesus


    عیسی

  • fancy that


    فانتزی که

  • I'll be


    من خواهم بود


  • از شهر خارج شوید

  • get outta town


    خدا خوب

  • good God


    خوب بخشنده

  • good gracious


    خدایا من

  • goodness me


    اسکات بزرگ

  • great Scott


    من لعنتی خواهم شد

  • I'll be damned


    عیسی مسیح

  • Jesus Christ


    خدای من

  • my God


    به من صورتی بزن

  • my goodness


    تو چی میدونی


  • شما نمی گویید


  • جهنم خونین

  • you don't say


    مسیح قادر مطلق

  • bloody hell


    سنگسارم کن

  • Christ almighty


    سنگ زدن به کلاغ ها


  • باسنم را کره بمالید و به من بیسکویت بگویید

  • stone the crows


    در جلو را ببند

  • butter my butt and call me a biscuit


    گوربلیمی


  • اوه خدای من

  • gorblimey


    جهنم خفه کردن

  • oh my god


  • chuffing hell


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

brightening

لغت پیشنهادی

yellowish

لغت پیشنهادی

broiler