booby trap

base info - اطلاعات اولیه

booby trap - تله انفجاری

N/A - N/A

ˈbuː.bi ˌtræp

UK :

ˈbuː.bi ˌtræp

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [booby trap] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The bodyguard was killed while checking the president's car for booby traps.


    این محافظ هنگام بررسی خودروی رئیس جمهور برای وجود تله های انفجاری کشته شد.

  • a booby-trap bomb


    یک بمب تله انفجاری

  • They put a bucket of water on top of his door as a booby trap.


    یک سطل آب بالای درش به عنوان تله انفجاری گذاشتند.

  • The police discovered that the car was booby-trapped.


    پلیس متوجه شد که خودرو بمب گذاری شده است.

  • Computer viruses can be spread in booby-trapped e-mail attachments.


    ویروس‌های رایانه‌ای را می‌توان در ضمیمه‌های ایمیل انفجاری منتشر کرد.

  • Don’t open the doorit may be booby-trapped.


    در را باز نکنید - ممکن است به دام انفجاری افتاده باشد.

synonyms - مترادف
  • net


    خالص

  • snare


    بدام انداختن

  • web


    وب

  • trap


    تله

  • springe


    Springe

  • mousetrap


    تله موش

  • deadfall


    بن بست

  • baited trap


    تله طعمه شده

  • concealed trap


    تله پنهان

  • ambush


    کمین کردن

  • cage


    قفس


  • زندان

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

failing

لغت پیشنهادی

hedges

لغت پیشنهادی

maryland