bosomy
bosomy - سینه
adjective - صفت
UK :
US :
having large breasts
داشتن سینه های بزرگ
برای توصیف زنی با سینه های بزرگ استفاده می شود
مونا قد بلند، سینه و تیره، با دندان های برقی و دهان بسیار قرمز بود.
این چیزی است که من می خواهم بدانم که چرا آنها همیشه می خواهند مو بور باشند.
Its gentle green bosomy hills were obliterated in the mid-nineteenth century by pit-heads, ironworks and regiments of cheap terraced housing.
تپه های سبز ملایم سینه آن در اواسط قرن نوزدهم توسط گودال ها، کارخانه های آهن و هنگ های مسکن ارزان تراس از بین رفت.
curvaceous
منحنی
shapely
خوش فرم
buxom
بوکسوم
voluptuous
شهوانی
Junoesque
جونوئسک
rounded
گرد شده
busty
نیم تنه
opulent
مجلل
Rubensesque
روبنسسک
sexy
سکسی
pneumatic
پنوماتیک
داغ
stacked
انباشته
zaftig
زفتیگ
chesty
سینه دار
statuesque
مجسمه
comely
زیبا
curvesome
نوازشگر
cuddly
تمام قد
full-figured
خوب تقسیم شده
well-proportioned
سینه پر
full-bosomed
به خوبی گرد
well-rounded
به خوبی توسعه یافته است
well-developed
به خوبی وقف شده است
well endowed
به خوبی روکش شده
well upholstered
سینه بزرگ
big-breasted
به خوبی چیده شده
well-stacked
خوش وقف
well-endowed
بالا-سنگین
curvy
top-heavy