boxed in
boxed in - جعبه شده در
N/A - N/A
UK :
US :
من در جعبه بودم و باید منتظر می ماندم تا راننده ماشین دیگر برگردد.
او در محل کار احساس میکند که در بسته است و آزادی بیشتری برای توسعه ایدههایش میخواهد.
enclosed
محصور شده است
surrounded
احاطه شده
contained
موجود است
trapped
به دام افتاده
hemmed in
پر شده در
ببند
fenced in
حصار کشی شده در
penned
نوشته شده است
pent
منفجر شده
corralled
به هم چسبیده
cooped up
همکاری کرد
confined
محدود
mewed up
میو کرد
walled in
دیوار کشیده شده
caged
در قفس
encased
محصور شده
immured
ناامید شده
hedged
پرچین شده
enveloped
پوشیده شده
housed
مستقر شده است
encaged
بسته شده
closeted
مشمول
inclosed
خفه شو
included
پرچین شده در
بسته شده در
hedged in
محاصره شده است
closed in
قطع کردن
encircled
توقیف شد
impounded
cooped
contributed
کمک کرد
promoted
ارتقاء یافت
پیشرفته
furthered
بیشتر شد
made for
ساخته شده برای
led to
منجر شد به
caused
باعث
افزایش داد
ایجاد شده است
resulted in
در نتیجه ی چیزی
produced
تولید شده
instigated
تحریک شده است
نقش داشته است
drove
راند
drave
راندن
driven
رانده
druv
درو
generated
تولید شده است
induced
القاء شده
created
ایجاد شده
effected
متاثر شد
launched
راه اندازی شد
precipitated
رسوب کرده است
prompted
برانگیخت
spurred
تحریک شد
triggered
باعث شد
activated
فعال شد
begot
زاییده
begat
ایجاد کرد
begotten
fomented
