word - لغت

pestered || مزاحم

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

ˈpes.tər

UK :

ˈpes.tɚ

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pestered] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • At the frontier, there were people pestering tourists for cigarettes, food or alcohol.


    در مرز، افرادی بودند که گردشگران را برای سیگار، غذا یا الکل آزار می دادند.

  • John has been pestering her to go out with him all month.


    جان تمام ماه او را اذیت می‌کرد تا با او بیرون برود.

synonyms - مترادف

  • asked


    پرسید

  • requested


    درخواست کرد

  • demanded


    مطالبه کرد

  • required


    ضروری

  • appealed


    درخواست تجدید نظر کرد

  • bade


    بدید

  • bid


    پیشنهاد

  • implored


    التماس کرد

  • ordered


    سفارش داده شده

  • petitioned


    دادخواست داد


  • پیشنهاد شده

  • urged


    اصرار کرد

  • begged


    التماس

  • pleaded


    متعهد شد

  • pled


    مورد نیاز

  • requisitioned


    مقرر شده است

  • stipulated


    به چالش کشیده شد

  • beseeched


    جهت دار

  • besought


    تشویق کرد

  • challenged


    جستجو کرد

  • directed


    دستور داد

  • entreated


    هوس کرد

  • exhorted


    دستور داده است

  • solicited


    انتظار می رود

  • sought


    وارد شده

  • commanded


    اصرار

  • craved


  • enjoined


  • expected


  • importuned


  • insisted


antonyms - متضاد

  • calm


    آرام

  • collected


    جمع آوری شده


  • سرد


  • آسان

  • happy-go-lucky


    خوش شانس

  • nerveless


    بی اعصاب

  • relaxed


    بی نگرانی

  • unworried


    بی خیال

  • carefree


    بدون مزاحمت

  • unperturbed


    متعادل

  • balanced


    مسلم - قطعی


  • دلداری داد

  • comforted


    تشکیل شده

  • composed


    محتوا


  • خوشحال


  • صلح آمیز

  • peaceful


    راضی

  • pleased


    ساکت


  • عاقل

  • sane


    مستقر شده

  • settled


    صدا


  • مطمئن


  • بی دغدغه

  • unconcerned


    بدون مشکل

  • untroubled


    راحت