word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
synonyms - مترادف
-
asked
پرسید
-
requested
درخواست کرد
-
demanded
مطالبه کرد
-
required
ضروری
-
appealed
درخواست تجدید نظر کرد
-
bade
بدید
-
bid
پیشنهاد
-
implored
التماس کرد
-
ordered
سفارش داده شده
-
petitioned
دادخواست داد
-
پیشنهاد شده
-
urged
اصرار کرد
-
begged
التماس
-
pleaded
متعهد شد
-
pled
مورد نیاز
-
requisitioned
مقرر شده است
-
stipulated
به چالش کشیده شد
-
beseeched
جهت دار
-
besought
تشویق کرد
-
challenged
جستجو کرد
-
directed
دستور داد
-
entreated
هوس کرد
-
exhorted
دستور داده است
-
solicited
انتظار می رود
-
sought
وارد شده
-
commanded
اصرار
-
craved
-
enjoined
-
expected
-
importuned
-
insisted
antonyms - متضاد
-
calm
آرام
-
collected
جمع آوری شده
-
سرد
-
آسان
-
happy-go-lucky
خوش شانس
-
nerveless
بی اعصاب
-
relaxed
بی نگرانی
-
unworried
بی خیال
-
carefree
بدون مزاحمت
-
unperturbed
متعادل
-
balanced
مسلم - قطعی
-
دلداری داد
-
comforted
تشکیل شده
-
composed
محتوا
-
خوشحال
-
صلح آمیز
-
peaceful
راضی
-
pleased
ساکت
-
عاقل
-
sane
مستقر شده
-
settled
صدا
-
مطمئن
-
بی دغدغه
-
unconcerned
بدون مشکل
-
untroubled
راحت
-