amphitheater

base info - اطلاعات اولیه

amphitheater - آمفی تئاتر

N/A - N/A

ˈæm.fəˌθiː.ə.t̬ɚ

UK :

ˈæm.fɪˌθɪə.tər

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [amphitheater] در گوگل
description - توضیح
  • a circular or oval area of ground around which rows of seats are arranged on a steep slope, for watching plays, sports, etc. outside


    یک ناحیه دایره‌ای یا بیضی شکل از زمین که در اطراف آن ردیف‌هایی از صندلی‌ها در شیب تند چیده شده‌اند، برای تماشای بازی، ورزش و غیره در بیرون.

  • a large hall for lectures in which the rows of seats are arranged on a slope


    یک سالن بزرگ برای سخنرانی که در آن ردیف های صندلی در یک شیب چیده شده است

  • a circular or oval area around which rows of seats are arranged on a steep slope, esp. for watching the performance of plays and musical entertainment outside


    یک منطقه دایره ای یا بیضی شکل که در اطراف آن ردیف هایی از صندلی ها در شیب تند چیده شده اند، به ویژه. برای تماشای اجرای نمایش ها و سرگرمی های موسیقی در بیرون

example - مثال
synonyms - مترادف
  • auditorium


    سالن نمایش

  • arena


    عرصه


  • سالن

  • theaterUS


    تئاتر آمریکا

  • stadium


    استادیوم

  • theatreUK


    theatreUK


  • باغ


  • زمین


  • حلقه

  • coliseum


    کولیسئوم

  • dome


    گنبد

  • grandstand


    جایگاه

  • lecture room


    اتاق سخنرانی

  • lecture theater


    تئاتر سخنرانی

  • hippodrome


    هیپودروم


  • کاسه

  • gymnasium


    ورزشگاه

  • amphitheatreUK


    آمفی تئاتر انگلستان


  • رشته

  • circus


    سیرک

  • rink


    پیست بازی

  • pit


    گودال

  • sports ground


    زمین های ورزشی


  • مسیر


  • دادگاه


  • گام صدا

  • enclosure


    محفظه


  • دوره

  • colosseum


    کولوسئوم


  • رشته ورزشی

  • diamond


    الماس

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

indivisible

لغت پیشنهادی

pecking

لغت پیشنهادی

humidity