awaiting

base info - اطلاعات اولیه

awaiting - چشم انتظار

N/A - N/A

əˈweɪt

UK :

əˈweɪt

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [awaiting] در گوگل
description - توضیح
  • present participle of await


    فاعل فاعل از در انتظار


  • منتظر چیزی بودن یا منتظر چیزی بودن

example - مثال
  • He's anxiously awaiting his test results.


    او مشتاقانه منتظر نتایج آزمایش خود است.

  • A marvellous reception awaited me on my first day at work.


    استقبال شگفت انگیزی در اولین روز کارم در انتظار من بود.

  • The long/eagerly awaited sequel is now available online.


    دنباله‌ای که مدت‌ها منتظر آن بودیم اکنون به صورت آنلاین در دسترس است.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • uninterested


    بی علاقه

لغت پیشنهادی

compromises

لغت پیشنهادی

unaffiliated

لغت پیشنهادی

suffrage