barker

base info - اطلاعات اولیه

barker - پارس

noun - اسم

/ˈbɑːrkər/

UK :

/ˈbɑːkə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [barker] در گوگل
description - توضیح
  • in the past someone who stood outside a place where there was a circus or fair shouting to people to come in


    در گذشته، کسی که بیرون از مکانی که در آن سیرک یا نمایشگاه بود ایستاده بود و به مردم فریاد می زد که وارد شوند.

  • a person who advertises an activity at a public event by calling out to people who are walking past


    شخصی که فعالیتی را در یک رویداد عمومی با فراخوانی به افرادی که در حال قدم زدن هستند تبلیغ می کند

  • Movies were announced to the world by electric signs, posters, music and barkers.


    فیلم ها با تابلوهای برقی، پوسترها، موسیقی و پارس به دنیا اعلام شد.

  • Spent three days as roustabout and barker with the jerry Lepke Ten-in-One Carnival.


    سه روز را با کارناوال jerry Lepke Ten-in-One گذراندم و پارس کردم.

  • Boyle has always liked to play circus barker for life's extremes, and what better freak show than the environmental apocalypse?


    بویل همیشه دوست داشته برای افراط‌های زندگی در سیرک بازی کند، و چه نمایش عجیبی بهتر از آخرالزمان محیطی؟

  • There had always been something of the fairground barker about Mr Broadhurst and during this period he enhanced it.


    همیشه در مورد آقای برودهرست چیزی شبیه به پارسای نمایشگاه وجود داشت و در این دوره او آن را تقویت کرد.

  • McMurphy drew eyes to him like a sideshow barker.


    مک مورفی مانند پارسای نمایش های جانبی چشم ها را به سوی او جلب کرد.

example - مثال
  • a fairground/circus barker


    یک بارکر میدان نمایشگاه/سیرک

synonyms - مترادف
  • huckster


    هاکستر

  • hawker


    دستفروش

  • pedlar


    دستفروشی

  • salesman


    فروشنده

  • trader


    معامله گر

  • venderUK


    venderUK

  • vendorUS


    فروشنده ایالات متحده

  • colporteur


    کتابگزار


  • فروشنده - دلال

  • higgler


    هیگلر

  • peddler


    تامین کننده

  • purveyor


    چپمن

  • seller


    بازار فروش

  • chapman


    گریه کننده

  • costermonger


    بسته بند

  • crier


    کوزه بان

  • packman


    نقش زن

  • pitchman


    فشار دهنده

  • pitchperson


    بارو پسر

  • pusher


    فروشنده خانه به در

  • salesperson


    فروشنده خیابانی

  • barrow boy


    فروشنده خیابانی انگلستان

  • door-to-door salesman


    فروشنده خیابانی ایالات متحده

  • street seller


    اسپیلر

  • street venderUK


    وکیل دادگستری

  • street vendorUS


    توت

  • spieler


    فروشنده دوره گرد

  • solicitor


    ارزان جک

  • tout


  • travelling salesman


  • cheap-jack


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

approximant

لغت پیشنهادی

guessing

لغت پیشنهادی

bailey