barnstorming
barnstorming - طوفان انبار
adjective - صفت
UK :
US :
با انرژی زیادی انجام شده و تماشای آن بسیار هیجان انگیز است
هیجان انگیز و پر انرژی
گری، یک مهاجم وسط طوفان در زمان خود، به همان اندازه یک مفسر بی باک است.
Hillsborough is a great stadium to be in when it's almost full and you've got a barnstorming derby to watch.
هیلزبورو استادیوم بسیار خوبی است برای حضور در زمانی که تقریباً پر است و دربی طوفانی را برای تماشا دارید.
Take for example my own barnstorming introduction to lightweight aviation from a hollow in the Mendips called Velvet Bottom.
به عنوان مثال، مقدمه طوفان بار من در مورد هوانوردی سبک وزن را از یک گودال در مندیپس به نام Velvet Bottom در نظر بگیرید.
Conference watchers say his barnstorming oratory's been sorely missed.
ناظران کنفرانس می گویند که سخنرانی طوفانی او به شدت از دست رفته است.
spirited
نجیب
lively
زنده
animated
متحرک
dynamic
پویا
animate
جان دادن
energetic
پر انرژی
flamboyant
پر زرق و برق
theatrical
تئاتری
vibrant
پر جنب و جوش
vivacious
سرزنده
enthusiastic
مشتاق
fiery
آتشین
حیاتی
zestful
خوش ذوق
فعال
sprightly
با شکوه
vigorous
قوی
peppy
سرحال
zippy
پر سر و صدا
sparkling
درخشان
perky
باحال
sparky
جرقه دار
brisk
تند
frisky
دمدمی مزاج
bouncy
فنری
jazzy
جازی
pert
پرت
jaunty
شادی آور
kinetic
جنبشی
springy
پیتزا
pizazzy
relaxed
آرام
