biker

base info - اطلاعات اولیه

biker - دوچرخه سوار

noun - اسم

/ˈbaɪkər/

UK :

/ˈbaɪkə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [biker] در گوگل
description - توضیح
  • someone who rides a motorcycle, especially as part of a group


    کسی که موتورسیکلت سواری می کند، به ویژه به عنوان بخشی از یک گروه

  • someone who rides a bicycle


    کسی که دوچرخه سواری میکنه

  • a member of a group of people riding motorcycles


    عضوی از گروهی از افراد موتورسیکلت سوار

  • someone who rides a motorcycle or bicycle


    کسی که موتورسیکلت یا دوچرخه سواری می کند

  • The hip rediscovered black biker jackets and postured and sneered in them and wore them to class.


    باسن ژاکت‌های دوچرخه‌سواری مشکی را دوباره پیدا کرد و در آن‌ها حالت گرفت و به تمسخر گرفت و آن‌ها را در کلاس پوشید.

  • Male biker seeks female for touring fun.


    دوچرخه سوار مرد به دنبال زن برای تفریح ​​در تور می گردد.

  • On weekends the Hub buzzes with fellow mountain bikers and outdoor enthusiasts resting and socializing.


    در تعطیلات آخر هفته هاب با دوچرخه سواران کوهستانی و علاقه مندان به فضای باز که استراحت و معاشرت می کنند سروصدا می کند.

  • He is not Troy Aikman, but neither is he a renegade biker or a glass-eating zany.


    او تروی آیکمن نیست، اما یک دوچرخه سوار یا یک دیوانه شیشه خوار هم نیست.

  • And even the police were reluctant to spoil the bikers day.


    و حتی پلیس تمایلی به خراب کردن روز دوچرخه سواران نداشت.

  • Pasaret's friends describe him as being like a preppy nerd picking a fight in the toughest biker bar in town.


    دوستان پاسارت او را به‌عنوان یک آدم قلابی پیشگام توصیف می‌کنند که در سخت‌ترین بار دوچرخه‌سواری شهر دعوا می‌کند.

  • When biker chic turned up at ladies' luncheons, the young were pressed to find a new look.


    هنگامی که شیک دوچرخه سواری در ناهار زنانه ظاهر شد، جوانان تحت فشار قرار گرفتند تا ظاهر جدیدی پیدا کنند.

example - مثال
  • a biker’s leather jacket


    یک ژاکت چرمی دوچرخه سواری

  • a mountain biker


    یک دوچرخه سوار کوهستان

  • We were passed by a crowd of bikers doing over 90 mph.


    از کنار انبوهی از دوچرخه سواران که بیش از 90 مایل در ساعت سرعت داشتند عبور کردیم.

synonyms - مترادف
  • motorcyclist


    موتورسوار

  • racer


    مسابقه دهنده

  • rider


    سوار

  • scrambler


    اسکرامبلر

  • bikie


    دوچرخه

  • cyclist


    دوچرخه سوار

  • motorbiker


    موتور سوار

  • bicyclist


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

eases

لغت پیشنهادی

relegated

لغت پیشنهادی

reverse